دوست من؛ کمکم کن ... !

عالمی به کلامی خام می کنم گاهی / بر دست تو می کنم گاهی نگاهی

یه باره دیگه از ابتدا .....

باید برخواست؛ باید حرکت کرد؛ باید برای فردایی بهتر تلاش کرد

این بار با کدام بهانه ؟؟؟

دیگه بهانه ای ندارم !!!

تو نیستی؛ منم نیستم؛ اونایی که فکر می کردم هستن هم نبودن !!!

با کدام بهانه باید ادامه بدم ؟؟؟

تو ؟؟؟

خودم ؟؟؟

فردایی که مثل امروز؛ فردای دیروز بود !!!!!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فقط دروغ بود ....... فردای دیروز دروغ بود ... و فردای امروز ؟؟؟؟؟؟؟

ای کاش بودی ... ای کاش شانه های گرم تو بستر اشک های امروز من بود ....

خواستی که توی همون دیروز بمونی .... نخواستی هم سفر فردای من باشی ...

شکایت تو رو باید به کی بکنم ؟؟؟

دوست من؛ شاید فهمیده باشی؛ شرم دارم از روبرو شدن با تو؛

نتونستم کمکت کنم ولی کمکم کن !!!

عالمی به کلامی خام می کنم گاهی / بر دست تو می کنم گاهی نگاهی

 

نظرات 1 + ارسال نظر
رفوزه شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:23 http://partizanha.blogsky.com

باید برخواست؛ باید حرکت کرد؛ باید برای فردایی بهتر تلاش کرد / خوب می نویسید برایتون آروزی موفقیت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد